من این حروف نوشتم چنانکه غیر ندانست
تو هم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی
باز هم غمی به دلم چنگ میزند دارد به شیشه عمرم سنگ میزند باز هم از غمی بزرگ قلب من با هق هق ابری ام آهنگ میزند در هر تپش، چه آشنا، چه دور به سادگی نگاهم انگ میزند میترسم از همه،همه غیر از دلم آنجا که هر کسی به خودش رنگ میزند بر من چه رفت که از خود بریده ام؟ من من میپوسد و زنگ میزند یاد روزهای ناتمام و تاریکم زخمی عمیق به دل تنگ میزند خواهم گذشت از همه، بیراهه ها هرچند که راه به دلم سنگ میزند
نظرات شما عزیزان:
عالی
عالی
پاسخ: :)
خواهم گذشت از همه، بیراهه ها
اما روحم، خسته شد و آهنگ میزند...
دوستت دارم واقعا
پاسخ:
:)